Mano Del

۱۳۸۶ فروردین ۲۱, سه‌شنبه

اراجیف روزانه11

من درس می خوانم
تو درس می خوانی
او سر چهار راه آدامس می فروشد
من شام می خورم
تو رستوران می روی
او گرسنه است
من به ييلاق می روم
تو با دوستانت همه بعد از ظهر را قدم می زنيد
او با دستمالش شيشه ماشين ها را تميز می كند
من پول تو جيبی ام را از پدرم می گيرم
تو ماهيانه ات را از مادرت می گيری
او ترازويش را در پياده رو جلويش گذاشته و 10 تومنی هايش را نگاه می كند
من پدرم را دوست دارم
تو مادرت را دوست می داری
او پدرش معتاد است
و مادرش در خانه ای كار ميكند
پدر من مادرم را دوست دارد
پدر تو به مادرت عشق می ورزد
او پدر و مادرش از هم طلاق گرفته اند
من دو خواهر بزرگ تر و يك برادر کوچک دارم
تو يك برادر بزرگ تر و دو خواهر كوچك تر داری
او 6 برادر و 3 خواهر دارد
برادر من دانشگاه می رود
خواهر تو دبيرستانی است
او برادر هايش يا معتادند يا در زندان يا ...
من عاشق شده ام
تو می دانی عشق چيست
او تا كنون به هيچ چيز عاشقانه نگاه نكرده است
من آن لاين هستم
تو آن لاين هستی
او بی نان است
من از سياست متنفرم
تو سياست را دوست داری
او شكم سير را بيشتر از سياست دوست دارد
من تابستان را دوست دارم
تو بهار را و شكوفه ها را دوست داری
براي او تابستان و زمستان فرقی ندارند
من شب های داغ تابستانی را بی روانداز می خوابم
تو شب های سرد زمستان را با پتوی گرمت می خوابی
او در زمستان و تابستان فقط يك زير انداز دارد
تفريح من گوش دادن به موسيقی است
تفريح تو ديدن فيلمی است
تفريح او آب تنی در حوضچه وسط ميدان است
من از زندگی ام راضی نيستم
تو زندگی ات را دوست داری و به خواسته هايت رسيده ای
برای او زندگی اجباری است بدون انتخاب
من او را ديده ام
تو او را ديده ای و تا كنون به زندگی او دقت نكرده ای
او براي ما حقيقتی تلخ است او را ديده ای ؟ به زندگي اش فكر كرده ای ؟ می شناسی اش ؟ حاضری به جای او زندگی مي كردی؟او علت است يا معلول ؟

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی